وجه تسمیه میمه
|
مردم نام اين منطقه را با لفظ ميمه يا " ميمي و مئي مئي " ادا مي کنند و هر کس در نوشته هاي خويش به يکي از اين کلمات ، اين منطقه را مشخص مي سازد ولي امروزه در مراسلات اداري و تابلوهاي داخل شهر ، روزنامه ها و نقشه هاي توپوگرافي و جغرافيائي بيشتر کلمه "ميمه" را بکار مي برند . براي روشن شدن و بدست آوردن مناسب ترين نام بايد به فرهنگهاي مختلف رجوع شود تا هر کدام با اوضاع و احوال اين محل مغايرت دارد از نام حقيقي تفکيک گردد . براي رسيدن به اين منظور ابتدا به فرهنگ نفيس مراجعه مي کنيم . در اين فرهنگ کلمه "ميمه" اينگونه توصيف شده " ميمه Meyme(H) " يا Meime(H) نام قريه(1) است از مضافات اصفهان واقع در بلوک جوشقان قالي و در مقابل کلمه مئي مئي نوشته شده است : مئي مئي Mei-Mei) ) بانک بره آهو است که پيوسته و دراز باشد . در اين فرهنگنامه لغت ميمي " MEIMEY " اينگونه معني شده : ميمي ماخوذ از تازي منسوب به حرف ميم . در آنندراج براي لغت ميمي که دو حرف " م " و " ي " مي باشد و در اصل ريشه آن محسوب ميشود . چنين معني شده با کسره بپاي مجهول " ف " علم استمرار بر فعل دارد مانند چون مي آيد ، مي رود وهر گاه در ميان لفظ مرکب آيد افاده معني اسم فاعل کند و در صورتي که مي با فتحه باشد معني شراب و گلاب مي دهد . در فرهنگنامه بابافقاني اصطلاح "ميمه" به صورت ذيل معني شده است . ميمه با ريشه " مي مه" به معني جام بيغش ، حرف ناب ممزوج ، نيمرش نارس ، جوانه رسيده ، يکدست ، سرکش ، پرزور ، روشن ، صبح فروغ ، آينه فام ، خوش گوار ، جان بخش ، جان سرشت ، روح پرور ، لاله گون ، گل رنگ ، خون رنگ ، شفقي ، آذرگون ، دنيارگون ، شيرين طبع ، غاليه پرور ، پرده سوز ، شبان دو ساله ، دير ساله ، نوشين ، برق خورشيد ، چشم زاغ ، چشم زاغ کن ، چشم کبوتر ، خون کبوتر در کتاب السياحه لفظ " مي " به معني برکت آمده .. الميمه = برکت فراوان ، در اين فرهنگ اصطلاح مئي مئي به صورت ذيل معني گرديده است : مئي مئي يعني چشم زاغ کن ، خوردن و نوشيدن ، کشيدن و چشيدن ، بر گرفتن و ستاردن ، دادن و سوختن ، افسردن ، ريختن ، افسردن و کردن در چيزي ، کشاندن از چيزي و نهادن مستعمل و پسين که کنايه از حاضر کردن است .(2) ميرزا بلال اسيري در مورد ميمه مي گويد : قبلاً در اين محل در حوضها انگور مي ريختند چون جو خورد ـ يعني گنديد ـ تنگهاي گلي سربسته را در آن حوض مدتي رها مي کردند تا خلاصه آن خود به خود در مسافات آن تنگها رود و تنگها برگشته ته نشين شوند و از ميان حوض بر مي گرفتند و سرباز کرده و " مي ناب " مي ستاندند. حسن بن محمد بن حسن قمي درکتاب "تاريخ قم" که در سال 387 قمري تاليف نموده است آورده است: " راوي مي گويد که اين ديه را بدان سبب " ميم " نام نهادند که يکي از اکاسره بفرمود تا که از مواضع متفرقه چند خروار خمر به جهت او بياورند و بر او عرض کردند و او از هر جائي مقداري بياشاميد . خمر " ميم " را پسند کرد و گفت به زبان عجم " مي ام " يعني خمر اين است پس بدين سبب اين ديه بدين اسم نهادند." در صفحه 247 همين منبع (3) آمده است " ... احوص در بازگشت مهمان خود خربنداد ، بعضي از ريسمانهاي گوشت قديد مبرزه " قرمه شده " با چند هديه و تحفه ديگر با او روانه کرد و خر بنداد در عقب آن ايضاء با احوص هديه ها و حلوا و شراب قريه " ميم " فرستاد و شراب " ميم " در آن زمان بس مرغوب اليه بوده است " به هر صورت از معاني فوق که توسط لغت نامه هاي گوناگون بدست آمده و همچنين از قول مردم کنجکاو شهر ميمه چنين بر مي آيـد که قبـل از ظـهور اسلام ، بر اسـاس عقايد دينـي مـردم و وفور تاکستانها و باغهاي انگور مردم به توليد "شراب و مي" مي پرداختند . عده اي از اهالي عقيده دارند شهر ميمه در زمان بهمن ابن اسفنديار و خسرو پرويز باغستان و ميخانه درباريان بوده و " مي " مصرفي درباريان هخامنشي و ساسانيان از تاکستانهاي اين منطقه تهيه مي گرديد ، مرغوبيت و خوش طعمي "مي" حاصله از انگور باغات ميمه باعث گرديده که نام قبلي اين منطقه از " اهورامزداآباد" به " مي مي " محل توليد " مي خوب " يا " مي ماه " تغيير نام دهد . پس از گذشت زمان کم کم اصطلاح " مي مي " به ميمه تبديل گرديده است .(4) " دو مرتبه ادا کردن " مي " با تشديد مي رساند که اينجا "شراب " و " مي " زياد بوده است . " پس کلمه " ميي مي " براي نامگذاري آن شايد مناسب تر و با مفهوم تر باشد .(5) در لغت نامه نفيسي و مرآت البلدان اصطلاح "ميمه" به معني صداي کشيده بره آهو بکار رفته و معني شده است . وجود بره آهوي زياد در دشتهاي جلگه اي منطقه ميمه که محل چراي گله گوسفندان ، مخصوصاً گله هاي اهالي جوشقان قالي و کاشان بوده است ، باعث گرديده که هميشه صداي بره آهو به گوش برسد . پس بي دليل نيست که بيشتر لفظ " مي مي " براي ناميدن دشتهاي جلگه اي ميمه بکار مي رود . از طرف ديگر چون " هاء " غير ملفوظ ندارد کلمه " مي مي " آسانتر اداء مي گردد . در زمان فعلي مردم عامي که زبانشان کمتر با الفاظ نامانوس آشنائي دارد آنرا بکار مي برند . پس دومين معني بر ريشه يابي کلمه "ميمه" را مي توان در وجود و وفور آهو و بره آهو در منطقه ذکر کرد .(6) سومين معني بر ريشه يابي کلمه ميمه را بر اساس عقايد و نظرات عده اي از اهالي مي توان اينگونه توجيه و تفسير کرد . چون در زمانهاي قديم منطقه ميمه يکي از مزارع قريه جوشقان بوده و در اطراف و حريم مزرعه گياه درمنه "هيزم" به مقدار فراوان مي روئيد اهالي جوشقان براي تهيه هيزم به اين منطقه مي آمدند و اين منطقه را منطقه "هيمه" (7) مي ناميدند . بعد از گذشت زمان در کنار مزرعه روستائي بنا شده که بخاطر قرار گرفتن در کنار مزرعه "هيمه" روستاي مذکور را نيز روستاي " هيمه " نامگذاري کرده اند . در طي زمان کم کم نام " هيمه " به " ميمه " تبديل شده است(8) چهارمين معني بر ريشه يابي نام ميمه را در سفرنامه ابن بطوطه مي توان ديد . در سفرنامه ابن بطوطه جهانگرد معروف مراکشي " ميمه ، ميمن ، و ميمند " به معني محل برف و باران و محل سرد و ييلاقي(9)که حاکمان شيراز ، اصفهان ، کاشان و قم تابستان را در اين محلهاي ييلاقي مي گذرنده اند(10) معني شده است . با توجه به اينکه در منطقه سردسير ساوه قم ، روستاي ميمه و در منطقه سردسير استان اصفهان در کنار شهرستان کاشان شهر ميمه قرار دارد مي توان اصطلاح " ميمه " را به معني منطقه اي سرد و ييلاقي معني کرد . ولي انتخاب نام ميمه و ميمند بر روستاي ميمه در منطقه ايلام مابين استان ايلام و استان خوزستان در منطقه اي کاملاً گرمسيري و روستاي ميمند در منطقه گرمسيري استان فارس نمي تواند بدليل وجود برف و سردسير بودن اين مناطق باشد . نتيجه گيري صريحتر از لفظ خود " ميمه " نمي توان آنرا معني و تفسير نمود . چون خود لفظ نمايانگر معني آن است و تنها معنائي که از آن مستفاد مي گردد همان بهترين " مي " است . تاريخ گذشته محل و آثار باقي مانده از کارگاههاي تقطير و ظروف سفالين جهت نگهداري و حمل و نقل " مي " گوياي همين مفهوم است . همانطور که قبلاً توضيح داده شد تهيه " مي " در اين منطقه قبل از ظهور اسلام بوده، زماني که تهيه و مصرف " مي " حرام نگشته و امري مقدس بخصوص براي زردشتيان بوده است . يکي از مدارک موجود ديگر که مي توان براي نامگذاري "ميمه" به آن استناد نمود و سابقه تاريخي منطقه ميمه را بدست آورد همان زبان مردم منطقه است . زبان مردم منطقه ميمه از زبانهاي مرکزي ايران است که از دوره هخامنشي در سطح وسيعي پراکندگي پيدا کرده است . از شمال از دليجان و روستاهاي آن تا اطراف کاشان ، حومه گلپايگان ، خوانسار ، منطقه برخوار ، نائين ، کوهپايه و يزد اين زبان و لهجه پراکندگي دارد . از اين لحاظ همانقدر که اشتراک زباني مردم منطقه ميمه با اهالي جوشقان و مردم ابيانه باعث اهميت است ، باستاني بودن فرهنگ ، سنت و رسوم اين مناطق نيز داراي اهميت زياد است . مطالعه زبان ميمه اي و ابيانه اي و رسوم ديگر موجود که در منطقه ابيانه وجود دارد و متاسفانه در منطقه ميمه منسوخ گرديده است اهميت موضوع را صدها برابر مي کند . بنابراين ساده لوحانه است که لفظ ميمه را لفظ نوين بپندريم. مراسم عيد "چک چک" هرسال دهم مرداد تا بيست و پنجم شهريور ماه برگزار مي شود و در نزد زردشتيان چيزي نظير مراسم حج مسلمانان است بطوري که مي توان آنرا کنگره جهاني زردشتيان ناميد زيرا از تمامي کشورهاي جهان پيروان آئين زردشت در محلي بنام " چک چک " در شهر يزد ، گرد هم مي آيند و مراسم ويژه اي را برگزار مي کنند.در اين مراسم مذهبي يکي از اتفاقات مهم براي قبولي طاعات ، همان نوشيدن " مي مه " است يعني از بهترين "مي" در مراسم استفاده مي کنند و چيزي نظير غسل تعسير مسيحيان به قرب الله در نزد زردشتيان نوشيدن "مي" است تا به قرب (اله) خود برسند پس وجه تسميه کلمه " ميمه " با آنچه تاريخ ايران و آئين زردشت نشان ميدهد مشخص ميگردد
**** پي نوشت ها : (1) الفباي فونيک لفظ ميمه اينگونه است Mei-Mei,Mey Me(h),Meime(h) ولي اگر در قياس انگليسي ساخته شود به صورت اصطلاح Mayme(h) يا Meyme(h) مي باشد (2) از دست نوشته هاي مرحوم حاج قيصر خان گرانمايه (3) کتاب تاريخ قم که در سال 378 قمري بعربي توسط مرحوم حسن بن محمد بن حسن قمي تاليف گرديده و در سال 805 تا 806 قمري توسط مرحوم حسن بن علي بن حسن بن عبدالملک قمي به فارسي ترجمه شده است (4) قبل از اسلام توليد شراب و ( مي ) بسيار مورد تقدس و علاقه مردم بخصوص زردتشتيان بوده است . در زمانهاي قديم در اين منطقه که يکي از اماکن توليده کننده ( مي ) بوده ، اين مواد نوشيدني توسط اهالي زردتشتي مذهب تهيه و به ساير نقاط کشور بخصوص به دربار حاکمان وقت ارسال مي گرديده است . در سالهاي اخير محل تقطير و ظروف سفالين مخصوص حمل و نقل اين مواد در منطقه چاه ملي به مقدار زياد پيدا شده است . (5) دليل ، وجود سه روستاي ديگر بنام ميمه در ايلام ، ساوه و شاهرود است که محصول عمده هر سه روستا انگور است . (6) به زبان زردشتي صداي بره آهو را بخاطر صوت ( مي مي ) ميمه مي گويند . (7 ) اهالي جوشقان قالي هيزم را ( هيمه ) مي نامند . (8 ) از نقطه نظر زبان شناسي چنانچه قرار بود لفظ ( هيمه ) به ( ميمه) تبديل شود . بايد اهالي فعلي جوشقان آنرا Mime بر وزن بيمه مي خواندند ولي اينطور نيست و علاوه بر آن تبديل حروف يا صداي b به M يا بر عکس هنوز در هيچ يک از زبانهاي مطالعه شده دنيا آنهم در اول کلمه ديده نشده است . اگر اين تبديل انجام گرفته باشد در وسط کلمه بوده و در آخر کلمه ، اتفاقاً بر عکس گاهي هر دو با هم مي آيند و گاهي يکي جا نشين ديگري مي گردد . و اينهم با حذف يکي از آنها ولي نه در اول کلمه مقال : در فارسي کلمات دهب = دم ، سم = سب و در انگليسي کلمه comb به kavm گوياي اين نظريه است . پس با توجه به توضيحات بالا اين نظر و عقيده که ( هيمه ) به ( ميمه ) تبديل شده صد در صد اشتباه و بي معني است و ساخته افکار عاميانه و تعصبهاي بي مورد است . (9 ) ميمه ، ميمن و ميمند داراي معني يکسان هستند . ضمناً ميمند از اسماء زنان است به معني نيکبختي که از آن گرفته شده باش. (10 ) شايد سرد بودن هوا و بارش برف در منطقه ميمه و جوشقان را بتوان دليل اين نامگذاري دانست . اما از اين نامگذاري اينگونه استنباط مي گردد که فقط تشابه معاني باعث اين نظريه گرديده است . زيرا هيچگاه منطقه ميمه پربرف و باران تر از منطقه خود جوشقان ، کامو و قهرود نبوده و نيست . بنابراين فرض ، بايد مناطق فوق را ( ميمه ) يا ( ميمند ) مي ناميدند نه اين محل را ، از طرف ديگر حکام کاشان تا آنجا که تاريخ نشان مي دهد به مناطق شرقي کوه کرکس براي استراحتگاه و ييلاق و امثالهم پناه ميبرده اند نه به غرب آن
|
|
|